فصل انتظار شهرستان کردکوی icon
دل نوشته - فصل انتظار شهرستان کردکوی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم به هلاکت می رسند؛ زیرا نمی پرسند . [امام صادق علیه السلام ـ به حمران بن اعین هنگامی که چیزی پرسید ـ]

دل نوشته»
یکشنبه 90 شهریور 6 ساعت 12:46 صبح

گفتند درباره ی تو عاشقانه ننویسیم حیف است، کم است،

برای تو آری ، اما برای من ؟

عاشقانه هایم تنها برای توست،

برای تو کم است از تو سرودن ، برای من اما همه چیز است.

ای تنها بهانه ی ماندن! ای تنها رابط میان ما و آسمان! نیامدی این جمعه هم پدر،

نیامدی صاحبم، امامم، آقای من، مولا ...

نیامدی...

 

آه ازین چشم های بی لیاقت

تو باشی و ما تو را نبینیم!؟

آه ازین دل بی لیاقت

تو غریب باشی و ما را غم نباشد!؟

آه ازین همه بی غیرتی

تو « هل من ناصر » بگویی و ما این همه کر!؟

چند جمعه مانده تا لایق شدنمان ارباب؟

برای بیداریمان دعا می خوانی دلشکسته ی من؟

 

چقدر از آسمان دورم

چقدر رنگ زمین گرفته دلم

چقدر غرق ظلمتم، چقدر دلتنگ نورم

از آسمان به زمین نیامدیم برای رنگ زمین گرفتن

اینجا قرار بود نقطه ی پروازم شود تا خدا،

اینجا قرار بود همانی شوم که او می پسندد.

خودش تو را به یادم اورد ، خودش تو را در دلم نشاند

دلم به دستت ای رابط میان زمین و آسمان، ای امام هدایت، ای مهدی

دلم به دستت



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :جواد شاهرودی::نظرات دیگران [ نظر]