فصل انتظار شهرستان کردکوی icon
یاس - فصل انتظار شهرستان کردکوی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه تو را به خداى سبحان نیازى است در آغاز بر رسول خدا ( ص ) درود فرست ، سپس حاجت خود بخواه که خدا بزرگوارتر از آن است که بدو دو حاجت برند ، یکى را برآرد و دیگرى را باز دارد . [نهج البلاغه]

کربلا یعنی ..........»
سه شنبه 90 آذر 15 ساعت 12:25 صبح

 

کربلا یعنی که یار رهبری

از حسین عصر خود فرمانبری

بیعت ما شیعیان عین ولاست

زاده ی زهرا علی روح خداست

عده ای از شیعیان غافل شدند

از اطاعت از ولی کاهل شدند

راه حق در منظری دور از ولایت دیده اند

کاغذ سر نیزه را

گویی که قرآن دیده اند

خلق را در اشتباه انداختند

یوسف ما را به چاه انداختند

کیستند اینان؟خوارج زمان

گیج و مبهوت از ولی در این زمان 



  • کلمات کلیدی :
  • در حوالی بساط شیطان ........!!!»
    دوشنبه 90 آذر 7 ساعت 1:31 صبح

      دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول  می‌زدند  و بیشتر  می‌خواستند.
      توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... هر کس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد. بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را. بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را.
    شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد. حالم را به هم می‌زد. دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.
    انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم،‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن کرده‌ام و آرام نجوا می‌کنم. نه قیل و قال می‌کنم و نه کسی را مجبور می‌کنم چیزی از من بخرد. می‌بینی! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.
    جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیک‌تر آورد و گفت‌: البته تو با اینها فرق می‌کنی.تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد. اینها  ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند .

    در این ایام از خدا توفیق عابقت بخیری را بخواه که زمان استجابت دعاست



  • کلمات کلیدی :
  • نکته زندگی»
    دوشنبه 90 آذر 7 ساعت 1:18 صبح

          با سلام و سپاس!
          انانکه به من بدی کردند، مرا هشیار کردند*
          آنانکه از من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند*
          آنانکه به من بی اعتنایی کردند ، به من صبر و تحمل آموختند*
          انانکه به من خوبی کردند، به من مهرو وفا آموختند*
          پس بارالهابه اینان که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند،خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا کن.(شهید چمران  )



  • کلمات کلیدی :
  • نکنه زندگی»
    دوشنبه 90 آذر 7 ساعت 1:4 صبح

      ما آدمها همیشه صداهای بلند رو می شنویم،پر رنگها رو می بینیم و کارهای سخت رو دوست داریم، غافل از اینکه خوبها آسون میان،بیرنگ میمونن و بی صدا میرن.



  • کلمات کلیدی :
  • نکته زندگی»
    دوشنبه 90 آذر 7 ساعت 1:0 صبح

    مردی از دست روزگار سخت می نالید. پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست .
    استاد لیوان اب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟   آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است. 
    استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار اب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟
     
    مرد گفت: … خوب است و می توان تحمل کرد

    استاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است. شوری این دو آب یکی
    ولی ظرفشان متفاوت بود.
    سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه انرا تعین می
    کند پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.

     



  • کلمات کلیدی :
  • دانستنی»
    سه شنبه 90 آبان 17 ساعت 11:36 عصر

     چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند… سنگ … پس از رها کردن! حرف
      پس از گفتن! موقعیت… پس از پایان یافتن! و زمان … پس از گذشتن
    !!

     



  • کلمات کلیدی :
  • نکته»
    سه شنبه 90 آبان 17 ساعت 10:59 عصر

     دلا یاران سه قسم اند گر بدانی زبانی اند و نانی انـد و جـانی* به نـانی نان بده از در برانـش* تو نیـکی کن یه یاران       زبـانی* ولیـکن یـار جـانی را نگهدار  به پـایش جـان بده تا می توانی 

                                           ***************************

     شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
      عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
      دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
      و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست

     



  • کلمات کلیدی :
  • دل نوشته»
    سه شنبه 90 آبان 17 ساعت 10:51 عصر

    خدای مهربان بهت گفتم: خسته ام، گفتی از رحمت من نا امید نشو! (زمر/53)
      گفتم: هیچ کس نمی داند در دلم چه می گذرد؟
      گفتی من حائلم میان تو و قلبت ! (انفال / 53)
      گفتم: هیچ کس رو ندارم. گفتی ما از رگ گردن به تو نزدیک تریم!
      گفتم: انگار اصلاً منو فراموش کردی؟ گفتی من را یاد کنید تا شما را یاد کنم ! (بقره/ 52)
      مشکلاتت را با مداد بنویس و پاک کن را در اختیار خدا بگذار!
      خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم!
      تو ای والاترین مهمان دنیایم!
      بدان آغوش من باز است، شروع کن یک قدم با تو !
      تمام گام های مانده اش با من.

     



  • کلمات کلیدی :
  • سپاس»
    یکشنبه 90 مهر 3 ساعت 6:16 عصر

    سپاس

     سپاس : خدایی را که مرا در این کشور آفرید با مردمان مهربانش *

     سپاس : خدایی که دو فرشته ی گل وزیبا را به ما داد (پدر ومادر )*

     سپاس :خدایی که طبیعت به این زیبایی هایی در این دنیا خلق کرد   *  

     سپاس :خدایی که نعمت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟داره* 

    سپاس:...................................       

     سپاس :............................

    ادامه اش با شما چون انتهایی نداره ..................... 

                                                                                                                  



  • کلمات کلیدی :
  • داستان کوتاه»
    سه شنبه 90 شهریور 22 ساعت 7:5 عصر

     

                                            * داستان کوتاه *

     مردی در کنا رودخانه ای ایستاده بود . ناگهان فریادی را شنید ومتوجه شد که کسی در حال غرق شدن است .فورا به آب پرید واو رانجات داد .....

     اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را شنید وباز به آب پرید ودو نفر دیگر را نجات داد !! اما پیش از این که حالش جا بیاید         صدای   چهار نفر دیگر را که کمک میخواستند شنید ......!!!   او تمام روز را صرف نجات افرادی کرد که در چنگال امواج خروشان  

      گرفتار شده بودند . غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانه ای مردl رایکی یکی به رودخانه می انداخت......))  

                                                         ********************************************

     روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3پند میدهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کنی در زندگی بهترین غذای جهان رابخوری!

     دوم اینکه در بهترین بستر ورختخواب جهان بخوابی!! سوم اینکه در بهترین کاخها وخانه ها جهان زندگی کنی!!!

     پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیریم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟    

      لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر وکمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . اگر بیشترین کار را کنی وکمی  دی   تر بخوابی . در هر جا که خوابیدهای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .   واگر با مردم دوستی کنی ودر قلب آنهاجای می گیری وآنوقت   بهترین خانه های جهان مال توست . 

                                                     **********************************************

     از زرتشت پرسیدندند زندگی خود را برچه بنا کردی؟ گفت:چهار اصل 

     1-دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم 2-دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم 3-دانستم که  پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم 4-    دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم .

                                                      *******************************************  

     درس زندگی: در دل هر بحران فرصت تولدی دوباره وجود دارد تا خود را از نو بسازیم .وآن تغییری را انتخاب کنیم تا ما را به رشد رسانده وسبب موفقیتمان گردد.                            ((  ننا  اونیل))

     

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • <      1   2